مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
شاعر : حسن لطفی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
قالب شعر : غزل
خـدا از ما نگـیرد نعمت بابالحوائج را غمِ او روضۀ او صحبت بابالحوائج را
سر هر روضهای که گریه کردم سفرهای دیدم خدا از ما نگـیرد هـیأت بابالحوائج را
سرِ راهش گرفتم کاسهام را کاسهام پُر کرد گـدا بـاید بـدانـد عـادت بـابالحـوائج را
کریمان چشم بر راهند چیزِ کم نباید خواست خـدا پـایـنده دارد دولـت بابالحوائج را
از این نان و پنیر و سبزیِ نذریِ مادرهاست اگر این خانه دارد برکت بابالحوائج را
سلامش کردم و دیدم رضایش هم جوابم داد خدا را شکر دارم حضرت بابالحوائج را
برای قُرب لازم بود اگر ما سجدهای کردیم نگـیرید از سرِ ما عزّت بابالحوائج را
وصیت کردهام آنروز بگذارند بر چشمم کنارِ مُهـرِ تربت، تربت بابالحوائج را
تمـام زندگی مدیـون این آقای مظلـومیم نـمیدانـیـم امـا قـیـمـت بـابالحـوائج را
خدا لعنت کند سَندیِ شاهک را، به در بگذاشت نگـاهِ دخـتـرِ بیطـاقـت بابالحـوائج را
سیهچال است جای یک نفر، یعنی که حس میکرد یـقـیـناً زیر پـایش قـامت بابالحوائج را
دعا کن زیر این زنجیرها شلاقها غُلها نـبـیـند دخـتر او حـالـت بابالحوائج را
نمیشد پا شود اما زِ حالش خوب پیدا بود کسی زخمی نموده غیرت بابالحوائج را
|